مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ( عید مبعث )
پَـر میکـشـند تـا به هـوای تو بـالهـا گـم مـیشـونـد در افـق تـو خــیـالهـا روحت زلال زمزم و رویت سلام صبح آمیـخـتهست در تو جـمال و جـلالها در شرح زندگی پُـر از بنـدگی، خـدا آورده در کـتـاب خـود از تو مثـالها در حال سجدهٔ تو به معـراج رفـتهاند از شــانــهٔ مـحـبـت تـو، نـونـهــالهـا لبتـشـنـهٔ عـلـوم لـبت بود شهر عـلـم ای بـهـتـریـن جـواب تـمـام سـؤالهـا چون لالـههای واشده از هُـرم آفـتاب وا میکـنـند لب به سخـن با تو لالها برعکس بس که معجزه دیدند بر لبت لالانـد وقـت گـفـتـن نـامـت بـلال هـا خوشبخت آن زنی، که به تو دل سپرد و دید هیچ است پیش عشق تو مال و منالها دستت گرفت دست عـلی را و بُرد تا آنجـا که دیـن رسیـد به اوج کـمالهـا پیش از تو جنگِ جهل به پا بود و آمدی پـایـان گـرفـت با صلـواتـی جـدالهـا |